نوشته های تازه

کلنگ پیگیری ۲۰ ساله مردم دهرود به زمین نشست / سد دهرود الگویی برای مطالبه گری

« گفت پیغامبر که چون کوبی دری عاقبت ز آن در برون آید سری» دیارمهر: زهیر حسینی/ زادگاهمان دهرود سفلی دیر زمانی بود که قطب کشاورزی شهرستان به حساب می آمد و نگین کشاورزی بخش ارم و بوشکان بود تا اینکه به دلایل مختلف و خشک سالی های پی در پی آب چاه ها کم […]

اشتراک گذاری
23 بهمن 1402

« گفت پیغامبر که چون کوبی دری

عاقبت ز آن در برون آید سری»

دیارمهر: زهیر حسینی/ زادگاهمان دهرود سفلی دیر زمانی بود که قطب کشاورزی شهرستان به حساب می آمد و نگین کشاورزی بخش ارم و بوشکان بود تا اینکه به دلایل مختلف و خشک سالی های پی در پی آب چاه ها کم کم خشک شد و در اندک زمانی دشت با طراوات دهرود به بیابانی خشک تبدیل شد. تا جایی که مردمان این بوم خسته و غمین شدند و جوانان برای کسب روزی حلال زادگاه را رها کرده و راهی دیار غربت شدند.

اما مردم دهرود بزرگ نا امید نشده و به فکر چاره افتادند و راه چاره را در احداث سد بر روی رودخانه اعظم دهرود دیدند و مطالبه گری را آغاز نمودند. در هر محفل و مجلسی حرف از احداث سد بود در واقع نُقل محفلشان حرف از احداث سد بود. چرا که می خواستند دهرود نمیرد، دهرود بزرگ هیچ چیزی نمی خواست فقط سد. همین!

روز به روز عقده ها بیشتر در گلو هایمان تلمبار میشد و صورت هایمان را با سیلی سرخ نگه می داشتیم امّا نا امید نبودیم برای رسیدن به آرزوهایمان فریاد هایمان را بلند تر کردیم و داد زدیم. خون دل خوردیم و صبر کردیم زیرا که می دانستیم صبر میوه شیرین دارد.

خدایا، خشک سالی پدرمان را درآورده بود و از اینکه زنان و دختران خود را برای کار در مزارع دور دست می دیدیم درد و نگرانی هایمان دو چندان می شد. ولی زادگاهمان را دوست داشتیم و این اجازه نمی داد کور سوی امید در دلمان خاموش شود و به ما انگیزه می داد.

گاهی این شعر را زیر لب می خواندیم

« در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند» امیدمان را از دست رفته می دیدیم و از وعده و وعیدها ی مسئولان هم خبری نبود و در این میان خدا بود که نمی گذاشت شمع امیدمان خاموش شود.

بیست سال خواستن و مطالبه گری خسته مان کرده بود پدران و پدربزرگان کهن دیدارمان را از دست دادیم و آنها را حسرت به دل زیر خاک کردیم. بغض ها را در گلو خفه کردیم و با خون دل مطالبه گری را بیشتر کردیم.

فریادهایمان را بلند تر کردیم همه یکدل پای کار آمدیم، اتحاد مان بیشتر شد حتی دوباره خدمت رئیس جمهور محترم رفتیم و دردهایمان را گفتیم زیرا که نمی خواستیم نا امید، مظلوم و محروم بمانیم، نمی خواستیم افسرده و غمین باشیم.

و امّا در این میان بعد از خدا و دعای امام زمانش به دنبال مسئولانی از جنس مردم می گشتیم تا کنارمان باشند بالاخره پیدا شدند انسانهای شریفی که باعث شدند جوانه های امیدمان زنده بماند و در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ با کلنگ زنی سد بزرگ دهرود وجود خدا را بیشتر حس کردیم و روزنه های امید گشوده شدند و امید و امیدواری به جای نا امیدی های دیر سال نشست.

و باز هم تلاش می کنیم و از پای نمی نشینیم تا روزی که سد دهرود آبگیری شود و دشت تشنه را سراب کند.

زهیر حسینی : کهن دیار دهرود سفلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *