نوشته های تازه

تو هم باران باش!!

« بارون اومد نم نم پشت خونه عامم (عمه ام) عامَم عروسی داری تاج خروسی داری» روزگار عجیبی بود… ابرها که سایه می گستردند ما بودیم، کوچه های تنگ روستا بود و باران نغمه بارانی ما، شوق وصال ابرها را دو چندان می کرد موسیقیایی ترین آواز روزهای بارانی مان می پیچید در کوچه پس […]

اشتراک گذاری
01 دی 1399

« بارون اومد نم نم
پشت خونه عامم (عمه ام)
عامَم عروسی داری
تاج خروسی داری»

روزگار عجیبی بود…
ابرها که سایه می گستردند
ما بودیم، کوچه های تنگ روستا بود و باران
نغمه بارانی ما، شوق وصال ابرها را دو چندان می کرد
موسیقیایی ترین آواز روزهای بارانی مان می پیچید در کوچه پس کوچه های روستا:
« بارون اومد نم نم
پشت خونه عامم (عمه ام)
عامَم عروسی داری
تاج خروسی داری»
ما دستانمان را به دستان ابرها می دادیم
با نسیم باران زای روزهای ابری، تاب می خوردیم… مطمئن بودیم، هیچ وقت از تاب شادی نمی افتیم…
ما بودیم و بوی خاک باران خورده ی دیوارهای خشتی
چه بی نشان و بی ریا، بوی زندگی می دادیم؛ بوی زیستن!
بوی نجابت
بوی آب
بوی طراوت
بوی تبسّم و ترنّم!
لحظه وصال باران و خاک
زمین و زمان بوی خدا می داد…
بوسه ی باران بر گونه های کودکانه ما، شیرین ترین خاطره بود…
نجوای باران و نسیم در گوش دلمان، آسمانی ترین زمزمه عاشقانه!
بهترین دارایی روزهای بارانی مان کفش ها و چکمه های بارانی بود…
انگار کفش های ساده دل ما
با برکه های بارانی و خاک باران خورده پیمان بسته بود، که گام به گام با طنین قطره های باران در میان نخلستان و کوچه های روستا، بر تار دلش بنوازد و شورانگیزترین آوازها را سر دهد…
دل کودکانه ی ما که جای خود داشت…
برکه های آب در جای جای کوچه ها آیینه ی زندگی بود،
برکه های بارانی، آب حیات جاودانه ای بود که روحمان را رویین می کرد…
روزهای بارانی، همهمه شادی و لبخند بود نه دلتنگی…
پیوستن با آسمان بود، نه پشت پنجره نشستن و اندوه خوردن…
روزهای بارانی، شعور و شعر زیستن
در چشم های زلال برکه ها و آدم ها برق می زد…
باران همیشه برایمان درس زندگی بود و زلالی قطره های آسمانی اش در دلمان متجلی می شد…
ترانه ی رویش بود،
ترانه ی شکوفایی،
تلاوت آب بود بر صفحه ی خاک
سجده آسمان بود بر سجاده عطش هستی،
منطق بی منت بخشیدن بود!
و اما برای ما،
باترانه یا بی ترانه، مهم رفتن زیر باران بود
انتهای کوچه و فاصله ها بی معنا بود…
اوج هنرمندی مان این بود که فقط خیس برگردیم…
اما حکایت باران حکایت عاشقانه های خداوند است با دل آدمی …
حکایت نگاه دل انگیز خداست بر بی کرانه هستی…
مهُر مِهربانی آسمان است
بر صفحه خاک با امضای حضرت دوست…
تو هم باران باش…تو هم باران باش!!

*فرحناز مرادی* / افتاب ارم

 

بیستر بخوانید...

آیین بزرگداشت مقام معلم در طلحه برگزار شد+تصاویر
به همت دهیاری و شورای اسلامی و انجمن اولیا و مربیان مدارس برگزار شد:

آیین بزرگداشت مقام معلم در طلحه برگزار شد+تصاویر

طلحه دچار قحطی نان شده است!
در سایه مدیریت نا صحیح

طلحه دچار قحطی نان شده است!

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.