نوشته های تازه

لحظه های باران خورده

امروز که از رختخواب بلندمیشوم بیداری ام رویایی تر است حیاط بوی حیاتی دیگر دارد به چتر کُنار گسترده ی حیاطمان که مینگرم موسیقی زنده ی گنجشکهای مهربان رامینوشم خانه ی کاه گلی و بوی دل انگییزش با “بورگی رمبیده”حرفهایی دیگر دارد با خاطرات نوستالژی خویش قدم میزنم و با”قدیم”حرف میزنم وشاید دارم کمی زندگی […]

اشتراک گذاری
06 اسفند 1396

امروز که از رختخواب بلندمیشوم بیداری ام رویایی تر است
حیاط بوی حیاتی دیگر دارد به چتر کُنار گسترده ی حیاطمان که مینگرم موسیقی زنده ی گنجشکهای مهربان رامینوشم
خانه ی کاه گلی و بوی دل انگییزش با “بورگی رمبیده”حرفهایی دیگر دارد
با خاطرات نوستالژی خویش قدم میزنم و با”قدیم”حرف میزنم وشاید دارم کمی زندگی میکنم
بارانِ دیشب بعد از مدتها کار خودش را کرد و امروز مرا به روزهای شاعری ام رساند
نخلهای خیس “تاپول”ریخته با”پیشهای”زیبای قوس گرفته چشم نواز تر شده اند
دلم هی دارد “تجه”میزند که طلوع” تاره ها”را مطالعه میکنم وسالی پر برکت را به باور مینشینم هرچند خستگی پارسال به جهت فروش خرما وعدم تسویه حساب حاجی بر دوشم سنگینی مفرطی است
به همین خاطر دوست ندارم در اکنونهای خسته جاری باشم و میخواهم به عمق قدیم برگردم جایی که “نیمه بلی “از خرما وخنده داشتیم
خانه ی کاه گلی درآغوشم میگیرد خانه ای که برای همه خاطره دارد
پنجره ی شکسته ی چوبی اش نبز دنیای دیگری دارد چون از پشتش خیلی از دیدنیها و ندیدنیها پیداست
“چاخته”اش ساده وبسیار نقش است
پیاله ای که بوی دوغ پونه زده داشت “پاتیل”مسیِ زیبایی که “روغن خواش”را در قلب خویش داشت هنوز هست
“تکهایی”که بافته حاصل دسترنج پدرم بود هنوز هست
هنوز خیلی از چیزهایی هست که دیگر نیست
به سقف که نگاه میکنم هنوز صفای آواز پرستو میچکد
هنوز جا برای پرستو ها وگنجشکها هست به قول قیصر:
کبوتر می وزرد از روی هر بام
پرستو میچکد از سقف خانه
اینجا هنوز قدیم هست وهنوز صمیمیت هست
کنار دیوار خانه مورچه های مهربان این همسایگان انبوه بی آزار را میبینم وچقدر ناراحت نیستم که کیسه های گندم وجو سوراخ شده اند
چه قطار زیبایی! و به قول قدیمیها این جمعیت سیاهِ دل سفید پشت سر هم “رقاااااط میروند
در این خانه ی قدیمی هیچ کس وهیچ چیز بی بهره نیست حتی موشها که فراموش شده اند
گاوهایمان را آذوقه می دهم گوساله ی قهوه ای رنگ و زیبا را نوازش میکنم سطل شیر “دوخته”شده کم نعمتی نیست که سفره را سرشار میسازد
بوی کاه خیس و سبوس گرفته در فضا پیچیده و من امروز مثل روزهای پر شکوه دبستان درس “حسنک کجایی”را زمزمه وتجربه میکنم
راستی چقدر لحظه ها زیباست و”قدیم”زندگی را زیبا میکند
من ایمان دارم که زیبایی های قدیمی که در حیاطمان هست بی دلیل زیبا نیستند چون هنوز مادرم هست
ومن چقدر دوست دارم به کودکی برگردم وحتی در کوچه سمپاشها را ببینم و برای آخرین بار بترسم وباپای “پتی”فرار کنم
خوشحالیهای کودکی هرگز در محیط بزرگسالی نخواهند آمد
باران باران همیشه عزیزاست وبرای من عزیزتر است چون با او حرف میزنم ونم نم برای خودم دلتنگیهایم را مینویسم
میان نخلها چند “کرزه”پیاز کشت کرده ام و قرار است که اطراف آن چند بو ته خیار و”کرک”وکدو بکارم و چند بوته آفتابگردان تا آفتاب در حیاطمان عاشق تر بتابد و همین جوری من برای دلم خرده حاصلی داشته باشم
امروز با پیازهای تازه جان گرفته حرف میزنم و به راستی که چقدر حرفهایمان شنیدنی است
“کلاغ جیرو”روی”گرز”کبکاب چه دنیای رنگارنگی دارد وصدای کبوترهای “کری”در میانه کُنار دلنواز است
و من حالا به کسی می اندیشم که هر روز در زیباییهای دره ی “تنگزرد”قدم میزند واز آسمان زلال وصدای چک چک آبشارش لذت میبرد و او همه حرفها و شروه هایش راست است اگرچه برای ما افسون شده ها دروغی بیش نیست ومن امروز از زندگی دروغین رهایم

دست نوشته

نوذر فولادی

۹۶/۱۲/۴

بیستر بخوانید...

آیین بزرگداشت مقام معلم در طلحه برگزار شد+تصاویر
به همت دهیاری و شورای اسلامی و انجمن اولیا و مربیان مدارس برگزار شد:

آیین بزرگداشت مقام معلم در طلحه برگزار شد+تصاویر

طلحه دچار قحطی نان شده است!
در سایه مدیریت نا صحیح

طلحه دچار قحطی نان شده است!

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.